( سایه ی بهشت )

فسـا و رو  به فِردَوسَم ، خبـر از توس مـی آید    نسیـم روح بخـش عشـق، از پابـوس مـی آید

اگر چه بوی تنهـاییِ و غربت می دهد آن جا     ولی عطر بهشت از باغِ عصمت می وزد آن جا

اگر انگورِ آن از تاکِ نیرنگ است ومسموم است    ولی آقایی از آل علی آن جـا و معصوم است

همین جاست کعبه ی دلها و بلکه جنّتِ المَـأوا     کـه باشـد مرقـد قُـدسِ علی نـور دل مـوسی

ضـریح عشـق را بایـد گرفتـه در بغـل بوسیـد     از این درگـاه نورانـی عـلاج درد را پُرسیــد

از این درگاه تا معراج و عرش دوست، پیوندی است     همین پیوند،حَبل اللهِ معروفِ خداوندی است

کسـی از بارگاهش ، دست خالی بر نمی گردد     کـه خـاکش باعثِ نور و شفـا و خُـرّمی گـردد

شنیدی که بهشت آخرت، هم سـایه ای دارد؟      به مشهـد آن بهشت جـاودان، همسایه ای دارد

طـلایی گنبـد آقـا، کـه سـر بـر آسمـان دارد     مَـلائـک بــر فــراز آسمــانش سایبــان دارد

دلا عطــر بهشـت از بارگـاهِ تـوس مـی آیــد      نسیـم روح بخـش عشـق، از پابــوس می آیـد

غـلامت را پذیرا باش آقا ، نوکری خوار است      که عهدی بسته از جان و به عشق تو گرفتار است

غلامِ رضا رضاییان 1393

بهشت ,بخـش عشـق، منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی بخوای هست حاجي محمد شادكام مجله زیست شناسی طرحان آذین پدافند غیرعامل ، مقاومت با رونق تولید آسمان کویر