( سایه ی بهشت )

فسـا و رو  به فِردَوسَم ، خبـر از توس مـی آید    نسیـم روح بخـش عشـق، از پابـوس مـی آید

اگر چه بوی تنهـاییِ و غربت می دهد آن جا     ولی عطر بهشت از باغِ عصمت می وزد آن جا

اگر انگورِ آن از تاکِ نیرنگ است ومسموم است    ولی آقایی از آل علی آن جـا و معصوم است

همین جاست کعبه ی دلها و بلکه جنّتِ المَـأوا     کـه باشـد مرقـد قُـدسِ علی نـور دل مـوسی

ضـریح عشـق را بایـد گرفتـه در بغـل بوسیـد     از این درگـاه نورانـی عـلاج درد را پُرسیــد

از این درگاه تا معراج و عرش دوست، پیوندی است     همین پیوند،حَبل اللهِ معروفِ خداوندی است

کسـی از بارگاهش ، دست خالی بر نمی گردد     کـه خـاکش باعثِ نور و شفـا و خُـرّمی گـردد

شنیدی که بهشت آخرت، هم سـایه ای دارد؟      به مشهـد آن بهشت جـاودان، همسایه ای دارد

طـلایی گنبـد آقـا، کـه سـر بـر آسمـان دارد     مَـلائـک بــر فــراز آسمــانش سایبــان دارد

دلا عطــر بهشـت از بارگـاهِ تـوس مـی آیــد      نسیـم روح بخـش عشـق، از پابــوس می آیـد

غـلامت را پذیرا باش آقا ، نوکری خوار است      که عهدی بسته از جان و به عشق تو گرفتار است

غلامِ رضا رضاییان 1393


غلامرضا رضائیان شاعر دوبیتی سرا و نویسنده توانا از شهرستان فسا

غلامرضا رضائیان در بهارسال 1334 در ایل عشایر چشم به جهان گشود .با بهره گیری از استعداد سرشار و توانایی ذاتی که در وجود نهفته داشت در طول مدت چهار سال هشت پایه درسی را به اتمام رسانید و در سن 18 سالگی معلم شد. پس از ادامه تحصیل  در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرستان فسا در رشته ادبیات فارسی دانش آموخته گردید.با قلم زیبای خویش یادآور دوران ایل شد و کتاب "یاد ایل" را به زیور چاپ آراست.از این مرد بزرگ مجموعه شعر دیگری در قالب دوبیتی با عنوان "ناله ی نی" آماده چاپ می باشد.

"پیوند ذهنی شاعر با محیط پیرامونی از درونمایه هایی است که همواره مورد توجه و استقبال شاعران بوده است.ادبیات با محیط در تبادل مضامینی قرار می گیرد و همین تبادلات است که برای شاعر فرصت بازیابی خاطرات گذشته را در بستری از احساس های صادقانه فراهم می آورد.محیط های بکر و دست نخورده که از دغدغه های ماشین و صنعت تهی آرزویی است که در ذهن تداعی می شود و صفا و صمیمیت در محیط ساده و صمیمی آن روزگار احساس خوش گذشته را در خاطر انسان جاویدان می سازد.این پیوند ذهنی منحصر به ایران نیست بلکه در ادبیات بسیاری از شاعران عربی و این بازگشت به گونه ای مشابه مشاهده می شود.این برداشت ویژه شاعران از محیط های پیرامونی در گذار از جهان امروزی و پیوند با دنیای گذشته در بستری آرامانشهری و پاک از آلودگی ها و رنگ و ریا نمودی از  اتوپیا را به ذهن متبادر می سازد.این پیوند خواهد توانست شکست ها و ناکامی های دنیای معاصر را که زاده ماشینی شدن و فرار از طبیعت است به دست فراموشی بسپارد و به انسان آرامشی هر چند خیالی اما در بستری از آگاهی ببخشد."

ابیاتی چند از شعر بلند "یاد ایل":

     یاد دورانی کـه در احشام و ایـل     شور و شوقی در دل و سر داشتیم

   سال ها با کـوچ در دشت و دمــن    گله میش و اسب و استر داشتیم

از مصیبت های شهــر آسوده دل       در طبیعت حــال دیگــر داشتیم

کوچ ، شهــری زنده و سیّار بـود      نظم و قــانون و کلانتـــر داشتیم

بر بسـاط سبزه چــادر مــی زدیم         بوی گـل هـــای معطّـر داشتیم

کوهســار و  آبشــار و  جویبــــار         مخملی از سبزه بستر داشتیـم

آب پاک چشمه ای چون سلسبیل       با صفــــا مـــانند کــوثر داشتیـم

شب نشینی در زمستان گــرم بود     نی زن و خـواننده در بَر داشتیم

+ نوشته شده در پنجشنبه ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 20:41 توسط دکتر هادی جاهد  | نظرات

در زمان نگارش این مقاله کتاب ( ناله ی نی ) و کتاب (طایفه ی ما عبدالرضایی) چاپ نشده بود.

از دکتر هادی جاهد سپاسگزارم.


(صدای کوچ می آید)

شنیـدم کـه از آن بالا  صـدای کـوچ مـی آید    بسی زیبا  و خـوش آوا ، صـدای کوچ مـی آید

قطــارِ کـوچ ایـلاتی رسیــده  پایِ خرمنکـوه    بهار  است از دل گل ها  ، صدای کوچ  می آید

برِ کـوهانِ  جَمّـازه ،جَهـاز و کِلف رنگین است    ببیـن از  مَحمـلِ لیـلا ، صـدای کـوچ مـی آید

گُـذر کرد از دل صحرا و جنگل کوچ ما روزی    هنـوز از  جنگل و صحرا ، صدای کوچ مـی آید

کِنـار بیشه ی شیران که یُـرد سال هایش بود    هنوز  از بیشه ی آن جا، صدای کوچ می آید

گـذار کـوچ مـا  قَلعه تَبَـر بوده بـه هـر سـالی    هنـوز از  قُلّه ی بالا  صــدای کــوچ مـی آید

به چندین سال اسکان شد به دشتِ گرِّبَیگان هم   هنوز از گلعلی و ساختمان ما صدای کوچ میآید

اگر یَیـلاق و قِشلاقش تصرّف یا که ویران شد   هنـوز از زول و جاشیرها ، صدای کوچ می آید

به لب گر نی  نَهـد  چوپان، نَوازد گر حُدایی را     از آن شـور و نوا  گویا  ، صـدای کوچ مـی آید

به هر جا  گوش بسپاری که ردِّ پای ایل ماست    هنـوز از نقـش ردِّ  پا ، صدای کـوچ مـی آید

دلا بسپـار گـوش دل بــه آوای پرستــوهــا     کـه از  بال پرستـوهـا  صـدای کـوچ مـی آید

«رضایی»زد به چنگِ دل،سرود ازشوق اشعاری    از اشعارش بسی غَرّا،صدای کوچ می آید

غلامرضا رضاییان-1397


---* غلامرضا رضاییان *---

غلامرضا رضاییان کوچی فرزند غلامعلی ، در سال ۱۳۳۳ ، در طایفه ی « عبدالرضایی » متولد شده است. ایشان در سال 1351پس از فارغ التحصیلی از دانشسرای عشایری، در دبستان های عشایر خدمت نموده است. پس از تحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی نیز در دبیرستان های فسا به تدریش این رشته پرداخته کرده است. ضمن تدریس در دبیرستان های فسا در مدارس شبانه روزی عشایر نیر خدمت کرده و در سال۱۳۸۰ بازنشسته شده است. ایشان از زمان نوجوانی به سرودن شعر پرداخته است. علاوه بر شعر در هنر خط و نقاشی نیز دستی داشته است.چندین هزار بیت شعر سنتی و نو، در قالبهای گوناگون سروده است. مجموعه ی شعر« یاد ایل » را با قالبها و مضامین مختلف، در سال1384 و دوبیتی « ناله نی» را سال1394 منتشر کرده است. در سال 1397 هم کتابی در باره طایفه اش با عنوان « طایفه ما،عبدالرضایی» در انتشارات نوید شیراز،چاپ و منتشر کرده است. آقای رضاییان در شب های شعر، و جشواره های بی شماری شرکت نموده و چندین لوح تقدیر فرهنگی و تندیس عاشورایی دارد. ایشان شاعر منتخب عشایر کشور، در سال 1381 و رتبه دوم در چند جشنواره عشایر استان فارس و همجوار است. همچنین  منتخب چندین شب شعر استانی عشایر و چندین شب شعر عاشورایی عشایر فارس و استان های همجوار می باشد. چند شعر منتخب ایشان از رادیو فارس پخش شده است. می توان این فرهنگی و شاعر توانمند را به عنوان شاعر سرشناس در ایلات عرب و فارس شناخت.


کدامین جمعه می آیی،نمی دانم ولیکن چشم در راه تو می مانم صبــوری می کنــم در انتظــارِ تـو به حُکـم آیه ها و دین و ایمانم من از جنگ وجفاهایی که می بینم به حـق امت مظلوم، پربشانم به وقتِ آن ، سـر از پرده بـرون آور ببین ناحق، اسیر بند و زندانم همـه گـویند روز جمعـه مـی آیـی کدامین جمعه می آیی،نمیدانم رضاییان ۹۸/۱۱/۱۱ ۱۱:۰۸ قبل‌ازظ
(جوجه زرزورَک) جوجه زَرزورَک، کبوتر نشوی جوجه ای،از جوجه برتر نشوی مَلَخک، بلبـل دستـان دیده ای بر طیـور عشق ، سـرور نشـوی ظاهـراَََ مثــل گُل خَرزهره ای لیک چون یاسِ مُعطـر نشـوی قــایق بی ناخدایـی در هــوا نیست بـادبانت شنـاور نشــوی هیــچ چوپانی، فریبت نخـورَد تو عقــاب آسمــان پَر نشــوی خالقت ریــز آفـریده جُثـه ات یعنی ای جوجه ، تنـاور نشـوی فلزی کم ارزش است جثه ی تو آن چه هستی،گوهر و زر نشوی هی ازاین شاخه به آن شاخه نَپَر جـوجه زَروزرَک کبوتر نشوی
ظهور کدامین جمعه می آیی ، نمـی دانم ولیـکن چشـم در راه تـو مـی مانم صبـوری مـی کنم در انتظـارِ تـو بـه حُکـم آیه هـا و دیـن و ایمـانم من ازجنگ و جفاهایی که می بینم، بـه حـق اُمّتـی مظلـوم ، پربشــانم به وقتِ آن، سـر از پَـرده برون آور ببیـن ناحـق ، اسیـر بنـد و زندانـم همـه گـویند روز جمعـه مـی آیی کـدامین جمعه می آیی ، نمی دانم ۹۸/۱۱/۱۱
بهار و بلبل غم مخور ای دوست،باران می شود آسمان گَنجی دُر افشان می شود اندک اندک گُــل نمــایان مـی شــود خـاک خشکیـده گلستـان می شود آهـــوان در دشـتِ خــاکـیِ دلـــم یک به یک سرگرم جولان می شود بلبــل افســرده ی احســاس مــن باز هم مست و غزلخوان می شود عطـر گل هـای بهـــارِ دشت و کـوه روح بخـش و قُـوت جــان می شود گـر بصیــرت بـاشــد و اخـلاص دل کافر و مُنکِـر ، مسلمــان مـی شود پیـک شـادی مـی رســد از راه دور شـادی من هم دو چندان می شود دوستــی از

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی کالا فروشگاهی King Betting Tips | پیش بینی فوتبال | پیش بینی ورزشی عکس های زیبا نصب آنتن درمشهد 09153152852 candlelight دانلود فیلم و سریال جدید رسا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. آذربایجان دانلود